نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

گستاح بودن آسان است. به تلاش نیازی ندارد و نشانه ضعف و ناامنی است. مهربانی بیانگر تأدیب نفس و عزت نفسی عظیم است. مهربان بودن در هنگام برخورد با افراد گستاخ آسان نیست. مهربانی خصیصه کسی است که کارهای فکری مثبت زیادی انجام داده و به بینش عمیقی از خود فهمی و عقل دست یافته است. مهربانی نشانه قدرت است نه ضعف. 


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید

شیطان

همانطور که می دانیم شیطان از جنس جن است و از آتش خلق شده ، قبل از اینکه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت می کرده ، به همین دلیل"عزازیل" نام گرفته است.
امام علی (ع) می فرمایند : شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد و فقط یک نماز دورکعتی او چهار هزار سال طول کشید. وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس.
شیطان به خدا گفت : من هفتاد هزار سال تو را عبادت کردم و خود فرموده ای که هرکسی مرا عبادت کند عبادتش را بی نتیجه نمی گذارم و عوضش را به او می دهم. خداوند فرمودند : هرچه می خواهی در دنیا به تو عطا می کنم.
شیطان گفت : اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم.
خداوند پاسخ داد : تو را مهلت می دهم.
دوم اینکه در مقابل هر یک فرزند آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هریک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی بکشانند ؛ خداوند باز هم قبول کرد.
سـوم اینـکه از تـو مـی خــواهــم مــرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر کجای بدن انسان بتوانم او را به معصیت بکشانم.
چهارم اینکه می خواهم اولاد آدم ما را نبینند ، اما ما آنها را ببینیم.
پنجم اینکه می خواهم به من قدرتی دهی که به هر شکلی که می خواهم درآیم و هر کجا که می خواهم بروم.
ششم اینکه می خواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حتی وقتی که حضرت ملک الموت (س) برای قبض روح به سراغ انسان می آید ، شیطان هم حاضر می شود و انسان را وسوسه می کند)
امام باقر (ع) می فرمایند :
هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه می شود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و میگوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو می دهم وقتی ناامید می شود شیطان آب را می ریزد و می گوید من از تو بیزارم و می رود.
هفتم اینکه از تو می خواهم که مرا به سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم.
خداوند در پایان می فرماید :
تمام خواسته هایت را برآورده می کنم ولی هرکس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم.
بعد شیطان می گوید : ای خدا به عزت و جلالت قسم که همه انسان ها را گمراه می کنم مگر عـده ای مـعـدود کــه بنده خاص تو هستند. پس گفت حالا که مرا بیرون می کنی جایی برای زندگی کردنم معین کن.
خداوند فرمودد : تو را در حمام ها و هر جا که محل رفت و آمد مردم باشد قرار دادم شیطان گفت : غذای من چه باشد ؟ خداوند فرمودند : سر هر سفره ای که (بسم الله الرحمن الرحیم) گفته نشود بنشین و با آنها که همچو حیوان گرسنه اند غذا بخور!
حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره می فرمایند : اگر اول غذا یادتان رفت "بسم الله" بگویید ، آخر غذا بگویید تا شیطان هرچه خورده برگرداند.
بعد شیطان گفت : که من احتیاج به آب دارم. خداوند فرمودند : آب تو شراب و هر چیز مست کننده باشد.
شیطان گفت : برای من کتابی قرار بده ؛ خداوند فرمود : کتاب تو وشم باشد (خالکوبی ها و کتاب های سحر و جادو) و بعد گفت : برای من حدیثی قرار بده ، خداوند فرمود :حدیث تو دروغ است.

وقتی مردی درب خودرو را برای همسرش باز میکند ، شما میتوانید مطمئن باشید که یا ماشین جدید است یا همسرش

———— ——— ——— ——— ——— ——— ——— —

من از همسرم پرسیدم که برای سالگرد ازدواجمان به کجا برویم؟ او گفت: به جائی که تا حالا نرفتم.من گفتم: نظرت راجع به آشپزخانه چطوره؟!!!!! آنو نیموس “

———— ——— ——— ——— ——— ——— ——— —

من همیشه دستان همسرم را در دستم میگیرم، چون اگه رهاش کنم اون میره خرید

———— ——— ——— ——— ——— ——— ——— -

مردی دسته گلی روی قبر مادر عزیز مرحومش گذاشت و داشت به سمت ماشینش برمیگشت که توجهش به مردی جلب شد که بالای سر قبری زانو زده بود.بنظر میرسید مرد با سوز و گداز فراوانی جمله ای را تکرار میکرد،”چرا باید از دست میرفتی؟” ، ” چرا باید از دست میرفتی؟” مرد اولی به سمتش رفت وگفت: امیدوارم مزاحم سوگواریتان نشده باشم اما در این حد اظهار عجز و ناراحتی را تا بحال ندیده ام ، برای چه کسی اینطورعمیق ابراز ناراحتی میکنید؟ فرزند؟والدین؟ مرد سوگوار چند لحظه ای طول کشید تا خودش را جمع و جور کند سپس پاسخ داد:”شوهر اول همسرم ! ”

مردی . . .

مردی دسته گلی روی قبر مادر عزیز مرحومش گذاشت و داشت به سمت ماشینش برمیگشت که توجهش به مردی جلب شد که بالای سر قبری زانو زده بود.بنظر میرسید مرد با سوز و گداز فراوانی جمله ای را تکرار میکرد،”چرا باید از دست میرفتی؟” ، ” چرا باید از دست میرفتی؟” مرد اولی به سمتش رفت وگفت: امیدوارم مزاحم سوگواریتان نشده باشم اما در این حد اظهار عجز و ناراحتی را تا بحال ندیده ام ، برای چه کسی اینطورعمیق ابراز ناراحتی میکنید؟ فرزند؟والدین؟ مرد سوگوار چند لحظه ای طول کشید تا خودش را جمع و جور کند سپس پاسخ داد:”شوهر اول همسرم ! ”

یک داستان غم انگیز از یک دانشجوی مهندسی

یک داستان غم انگیز از یک دانشجوی مهندسی
.
.
.
یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش
بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به
دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.

اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست
پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد
کنه، به حراست
میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان
از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من
رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه
ترکم نکن.

.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.

چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل
شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.

.
نتیجه اخلاقی این ماجرا.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!!
just for fun.

سوگند  به  روز  وقتی  نور می گیرد  و به شب  وقتی آرام  می گیرد  که من  نه تو را رها  کرد ه ام و نه با  تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)   افسوس که هر کس را به تو فرستادم  تا  به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس  30)  و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)  و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام(انبیا 87و  مرا به مبارزه طلبیدی  و چنان توهم زده شدی که  گمان بردی  خودت بر همه چیز  قدرت   داری. (یونس  24) و این در حالی  بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی   بگیرد نمی توانی از او پس بگیری  (حج 73) پس چون   مشکلات از  بالا  و پایین آمدند و  چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت  و تمام  وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان  بردی چه گمان هایی .( احزاب 10تا زمین با  آن فراخی بر تو تنگ آمد  پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به  سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکی ها  مرا  بزاری خواندی که اگر تو را برهانم  با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما  باز  مرا  با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام  63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و  رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید  از من ناامید شده ای. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3) غیر از من  خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر 26) پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز    جز بخشندگی ام  باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)    مرا  به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را  در  آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می کنم تا  قطره ای باران از  خلال آن  ها بیرون آید و به خواست من  به تو اصابت کند تا  تو فقط  لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود  (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را  در خواب به تمامی بازمی ستانم  تا به  آن آرامش  دهم و روز  بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم  و  تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار   ادامه می دهم. (انعام  60)  من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت  می دهم  (قریش 3)  برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه  با هم باشیم (فجر 28-29)  تا یک بار دیگه  دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)