تلفن تماس

 

برای تهیه کلیه مجموعه های این وبلاگ می تونید با شماره های

 021-77964759 تماس حاصل فرمایید.

 

آموزش پرورش کشت قارچ

کاملترین مجموعه کشت قارچ در ایران با بی نظیرترین قیمت در ایران کافیست امتحان کنید


با قیمت استثنایی 19هزار و 900 تومان


سابقا محیط کشت قارچ دکمه ای فقط کود اسب بود اما از آنجایی که تهیه این کود در مقیاس وسیع امکان پذیرنبود از مواد دیگری مانند کاه گندم – کود مرغ و سنگ گچ طی فرایندی به نام کمپوست سازی ( بستر سازی یا کود سازی) محیط کشت مصنوعی با خواص کود اسب تهیه شد که به مراحل مختلف آن می پردازیم.

   

ادامه نوشته

فروش قارچ کومبوچا

کومبوچا چیست ؟
همزیستی باکتری ها و مخمرها که به قارچ کابوچا یا کوبوچا معروف است.
قارچ کومبوچا یا قارچ منچوری شبیه قارچ‌های معمولی نیست بلکه اجتماعی از چند مخمر و باکتری است که آن را برای رشد در چای قرار می‌دهند. قارچ قرار گرفته در چای در طول زمان موادی به نام «اسید گلوکورونیک» از خود آزاد می‌کند. دانشمندان بر این باورند اسید گلوکورونیک همراه عوامل دیگری که در چای آزاد می‌شود.
صدها سال است که مردم آسیا چاى کومبوچا مى‌نوشند، زیرا مصرف این نوشیدنى به‌عنوان داروئى طبیعی، در مقابله با خستگی، سستی، کشش‌هاى عصبی، علایم اولیه پیری، سختى رگ‌ها و عروق، تنبلى روده‌ها و نقرس، فلجى بدن (M.S)، روماتیسم، هموروئیدها و دیابت نتایج حیرت‌ انگیزى داشته است.کومبوچا رشد سلول‌هایى سرطانى را متوقف مى‌کند.
نوشابه کوبوچا فرآورده ی تخمیری است که توسط قارچ کوبوچا تولید می شود یکی از ترکیباتی که باعث توقف سرطان می شود اسید گلوکورونیک است که کابوچا به علت داشتن اسید گلورونیک عامل بازدارنده سرطان است.


ادامه نوشته

فروش قارچ نوشیدنی کفیر

كفير (Kefir) چيست ؟
آیا از خواص نوشیدنی کفیر خبر دارید؟ اگر ندارید به ادامه مطالب توجه کنید.

كفير يك نوشيدني ترش و گازدار و يك فرآورده حاصل از تخمير شير است. در حقيقت كفير يكي از قديمي‌ترين فرآورده‌هاي شير است كه سرمنشاء آن را به سرزمين قفقاز نسبت داده‌اند. مردمان قفقاز به داشتن عمري طولاني شهرت دارند كه يكي از علت‌هاي آن را مصرف محصولات لبني بويژه ماست و كفير مي‌دانند.


ويژگي‌هاي تغذيه‌اي و درماني كفير :

ادامه نوشته

محرم

 

 

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد


چشم به راه

شد نغمه خوان مرغ سحر چشمان من مانده به در
قلبم گواهی میدهد که او نمی آید دگر
ای دل کجا رفته چرا رفته ز من راز خود نهفته
شب تا سحر یک دم ز دست غم دگر چشم من نخفته

تا نوای مرغ سحر برخیزد جام صبرم ریزد طاقت از جان من گریزد
به نامه او گهر افشانم صد ره آن را خوانم درد و غم با دلم ستیزد
به آن امیدم که از در آید

به خنده لب بگشاید تا شاید عقده ها گشاید
روی مه بنماید تا غمم سر آید

کاش گل من خنده زنان آن که بود مونس جان
آید و دل گردد شاد و بی تاب روشنی بخشد بر من چو مهتاب ...

زلف سیاه

به قربون خم زلف سیاهت فدای عارض مانند ماهت

ببردی دین فائض را به غارت تو شاهی خیل مژگان را سپاهت

تو دوری از برم دل در برم نیست هوای دیگری هم در سرم نیست

به جان دلبرم کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست

خودم اینجا دلم در پیش دلبر خدایا این سفر کی می رود سر

خدایا کن سفر آسون به فائض که بیند بار دیگر روی دلبر

 

                                                                                                                          باباطاهر

از درون شاد باش!

ایام بهار بود و مردم برای جشن بهاری خود را آماده می کردند. چند دلقک از سرزمینی دور از دهکده شیوانا عبور می کردند. آنها نمایشی ترتیب دادند و شرط تماشای نمایش را پرداخت مبلغی سنگین تعیین کردند. همه مردم نمی توانستند این نمایش خنده دار را ببینند و فقط عده خاصی می توانستند به دیدن نمایش بروند. روزی شیوانا دختر و پسر جوانی را دید که غمگین و افسرده از کنار مدرسه عبور می کنند. شیوانا با تبسم پرسید:” دهکده ای که جوانانش غمگین باشد روی شادی را نخواهد دید! چرا افسرده اید!؟”

دختر و پسر گفتند پول کافی برای خرید بلیط نمایش دلقکها را ندارند و نمی توانند مانند هم سن و سالهایشان به تماشای نمایش خنده دار بروند و شاد باشند.

منبع : mttm.ir 


شاپرک

 

زیر این طاق کبود٬ یکی بود یکی نبود..

مرغ عشقی خسته بود٬ که دلش شکسته بود...

اون اسیر یه قفس٬ شب و روزش بی نفس...

همه
ی آرزوهاش ٬ پر کشیدن بود و بس...

تا یه روز یه شاپرک ٬ نگاشو گوشه ای دوخت ...

چشمش افتاد به قفس ٬ دل اون بدجوری سوخت...

زود پرید روی درخت ٬ تو قفس سرک کشید...

تو چشم مرغ اسیر٬ غم دلتنگی رو دید...

دیگه طاقت نیاورد٬ رفت توی قفس نشست...

تا که از حرفهای مرغ٬ شاپرک دلش شکست...

شاپرک گفت که بیا٬ تا با هم پر بکشیم...

بریم تا اوون بالاها ٬ سوار ابرها بشیم...

یدفعه مرغ اسیر نگاهش بهاری شد...

بارون از برق چشماش
٬ روی گونه ش جاری شد...

ادامه نوشته

پاییز

عکس برگ های زیبا پاییزی

میخواهم وصف حال برگی را بگویم که تو برروی آن قدم میگذاری

غافل از آنکه همان صدای خش خش را بشنوی

میدونی چرا برگ وقتی از شاخه جدا میشه آهسته به زمین میاد

میدونی چرا وقتی روی برگ ها پاهات و میزاری صدای خش خش را میشنوی

بزار تا برات بگم:

نسیم پاییزی آهسته در گوش برگ زمزمه میکنه

تا کی میخوای خودت و گرفتار شاخه کنی و ثابت قدم برایش باشی

من تورو به زمین میبرم آنقدر آهسته تو رو به دست زمین میسپارم که حتی صدای نشستنت را خودتم نشنوی

همان زمان باران را صدا میزنم تا بر تو ببارد

 

ادامه نوشته

عبدالقادر گیلانی

 

بی حجابانه درا از در کاشانه ی ما
که کسی نیست به جز ذکر تو در خانه ی ما

گر بیایی به سر تربت ویرانه ی ما
بینی از خون جگر آب شده خانه ی ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
تاب زنجیر ندارد دل دیوانه ی ما

مرغ باغ ملکوتیم در این دیر خراب
می شود نور تجلای خدا دانه ما

با احد در لحد تنگ بگوییم که دوست
آشنایم توئی و غیر تو بیگانه ی ما

گر نکیر آید و پرسد که بگو رب تو کیست
گویم آن کس که ربود این دل دیوانه ی ما

منکر نعره ی ما کو که به ما عربده کرد
تا به محشر شنود نعره ی مستانه ی ما

شکر لله که نمردیم رسیدیم به دوست
آفرین باد بر این همت مردانه ی ما

محی برشمع تجلای جمالش می سوخت
دوست می گفت زهی همت مردانه ی ما

جمعه

توی قاب خیس این پنجره هاعکسی از جمعه غمگین می‌بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزاتو چشاش ابرای سنگین می‌بینم
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعه‌ها خون جای بارون می چکه
نفسم در نمیاد، جمعه‌ها سر نمیادکاش می‌بستم چشامو، این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعه‌ها خون جای بارون می چکه
عمر جمعه به هزار سال میرسهجمعه‌ها غم دیگه بیداد میکنه
آدم از دست خودش خسته میشهبا لبای بسته فریاد میکنه
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعه‌ها خون جای بارون می چکه
جمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنهخنجر از پشت میزنه، اون که همراه منه
داره از ابر سیاه خون می چکه

جمعه‌ها خون جای بارون می چکه

سوره نمل

سوره‏ نمل، آيه 62

امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يجعلکم خلفاء الارض. ءاله مع الله قليلا ما تذکرون.

يا کسي که دعاي مضطر را اجابت مي‏کند و گرفتاري را برطرف مي‏سازد و شما را خلفاي زمين قرار مي‏دهد. آيا معبودي با خداست کمتر متذکر مي‏شويد.

 

کفیر


كفير چيست ؟
كفير يك نوع ماست نوشيدني است كه خاستگاه آن كوه
هاي قفقاز واقع در اتحاديه جماهير شوروي سابق مي باشد . اولين توليد كنندگان آن چوپانان قفقازي بودند كه توانستند اين نوشيدني خوشمزه را از دانه هاي كفير تهيه كنند . افسانه هاي مردم قفقاز مي گويد كه دانه هاي كفير هدايايي از طرف خداوند هستند . كفير بر گرفته از كلمه كف« Kef » در زبان تركي است كه به معناي خوشي و لذت مي باشد .
به چه دليل اين نوشيدني خواص سحر آميز دارد ؟
اين نوشيدني تخميري از مجموعه اي از باكتري هاي زنده و مفيد براي بدن تشكيل شده است بطوريكه دانشمندان راز سودمندي كفير را براي سيستم ايمني و گوارش وجود اين باكتري ها
مي دانند . به اين باكتري ها « پروبيوتيك » اطلاق مي شود . همچنين مخمرهاي موجود در آن قادر به ساخت اسيد فوليك بوده كه كوآنزيم يك سري واكنش هاي حياتي جهت رشد سلول ها است . كمبود اسيد فوليك در خانم ها بويژه خانم هاي باردار شايع است . اين محصول معجزه آسا در پيشگيري و درمان بيماري ها بسيار مفيد است . مهمترين خواص درماني آن در مراكز تحقيقاتي معتبر دنيا به ثبت رسيده است .

ادامه نوشته

امام رضا

 

ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا
...
میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله و دهمین کشتی نجات
آقا امام رضا (ع) بر شما مبارکباد.

سوالی سخت در مصابحه استخدام

مردی به نام استیو، برای انجام مصاحبه حضوری شغلی که صدها متقاضی داشت به شرکتی رفت. مدیر شرکت، به جاى آن که سین جیم کند، یک ورقه کاغذ گذاشت جلوی استیو و از او خواست برای استخدام، تنها به یک سوال پاسخ بدهد.

سوال این بود: شما در یک شب بسیار سرد و توفانى، در جاده اى خلوت رانندگى می کنید، ناگهان متوجه می شوید که سه نفر در ایستگاه اتوبوس، به انتظار رسیدن اتوبوس، این پا و آن پا می کنند و در آن باد، باران و توفان چشم به راه کمک هستند.

یکى از آن ها پیر زن بیمارى است که اگر هر چه زودتر کمکى به او نشود ممکن است همان جا در ایستگاه اتوبوس غزل خداحافظى را بخواند.

دومین نفر، صمیمى ترین و قدیمى ترین دوست شماست که حتى یک بار شما را از مرگ نجات داده است و نفر سوم، همسر آینده شماست که حالا با او در دوران نامزدی به سر می برید؛ اما خودروی شما فقط یک جاى خالى دارد، شما از میان این 3 نفر کدام یک را سوار مى کنید؟ پیرزن بیمار؟ دوست قدیمى؟ یا نامزدتان را؟

جوابى که استیو نوشت باعث شد از میان صدها متقاضى، به استخدام شرکت در آید. پاسخ این بود: من سوئیچ ماشینم را می دهم به آن دوست قدیمى ام تا پیر زن بیمار را به بیمارستان برساند، و با نامزدم در ایستگاه اتوبوس می مانم تا شاید اتوبوس از راه برسد.


نت

 

یه نوای زیبایی هر روز و هرشب صداش به گوش من میرسه اما هیچ استادی وهیچ موسیقی دانی نتونسته نتشو در بیاره ...

این صدا تمام نت ها و ریتم ها ی دنیارو در مقابل خود حقیر میکنه...

اون صدای....?????

 

 

یک پند

به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد .


می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در پایه و دامنه کوه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر .

-اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.

برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، مردی، آرمانی و ...

زندگی آنقدر کوتاه است که بعضی ها فقط میرسند کارهای ضروری خود راانجام دهند!!!

آغاز کسی باش که پایان تو باشد.

....

اگر روزی تمام گرگ ها هار شوند و آسمان ها هول و کینه برسرم ببارند

میدانم تو تنهاترین پناهگاه ابدی من هستی

تو خود میتوانی جانشین همه ی بی پناهی های من شوی...

 

 

قولت یادت نره!

میان انسان و شرافت رشته ی باریکی وجود دارد وآن قول است

رمضان

هرقدر که روح آدمی عظیم تر باشد نیاز به آفریدگار را بیشتر احساس میکند وجانش در آتش عشق و تمنای خدای قادر بیشتر میسوزد.

چه بسا دست هایش را مانند فقیری سخت درمانده به سوی خداوند بی نیاز می کشد

اشک هایش از سرچشمه ی قلب پاکش سرازیر و از گوشه ی چشمش جاری میشود .

بهتریتن ماه برای دعا کردن ماه مبارک رمضان است و بهترین حالت برای خواندن خدا و از او یاری خواستن حالت شخص روزه دار است .پس خوشا به سعادت روزه داران.

                                                                                                                                   التماس دعا

حافظ

-بس تجربه کردیم  درین دار مکافات

با درد کشان هر که در افتاد ور افتاد

 

-در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

-بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

کاین اشارت زجهان گذران مارابس

 

-ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چو بدام افتد عقل بایدش

 

-در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی

ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

 

سرنوشت

ای سرنوشت ! از کجا میتوان گریخت ؟

من راه آشیان خود را از یاد برده ام

یک دم مرا به گوشه ای راحت رها مکن با من تلاش کن

که هنوز نمرده ام.

 

                                                                                                               شریعتی

مشق من

چه باشکوه کودکی

زندگی عروسکی

خنده های یواشکی

گریه های دروغکی

سرمشق من اسم تو بود

اسمی مثل جادوی شب

یک اسم از بر کردنی

شعر تماس دست و لب

حادثه ی ساده شدن

ادامه نوشته

...

روز اول رفت دینم سرزلفین تو

تا چه خواهد شد در این سودا سر انجامم هنوز

 

گزیده سخنان بتهوون

بهترین لحظه های زندگی من آن هایی بودند که در خواب گذراندم.


موسیقی واسطه ای میان زندگی معنوی و حسی ماست.


موسیقی باید بتواند در روح آدمی آتش برانگیزد.


موسیقی تنها چیزی ست که بدون استفاده از وسایل مادی مارا به جهانی بالاتر از دانش

انسان میبرد.

کوروس سرهنگ زاده

متولد 1316 در پاریز از توابع سیرجان استان کرمان

سرهنگ زاده پیروسبک داریوش رفیعی است ومدتی نیز سر دبیری مجله کیهان بچه ها را برعهده داشت . مدت 13 سال با حبیب الله بدیعی همکاری کرد و اشعاری از برخی از ترانه سرایان آن دوران مانند معینی کرمانشاهی -تورج نگهبان و ایرج نیری را اجرا کرد .

سرهنگ زاده جزو خوانندگانی است که در سال 1388پخش صدایشان از رادیوی دولتی ممنوع اعلام شد.اولین آهنگی که بدیعی برای سرهنگ زاده ساخت شبگرد نام دارد.

هم اکنون کوروس سرهنگ زاده در کرج ساکن میباشد.

آهنگ شبگرد

من مستم و مدهوشم

شبگرد قدح نوشم

از طایفه بی خبرانم

دیوانه بانام و نشانم

من قصه نمیدانم

افسانه نمیخوانم

در دی کش میخانه عشقم

در حلقه صاحب نظرانم.......

                                                   .....

کاشکی چشم مست تو خوا ب نمیموند

سلام دل هل بی جواب نمیموند

یا که از اول نمیدیدم تورو

یا گفته هات مثل سراب نمیموند

من چی بگم وقتی چشات حرفی با من نداره

چیزی بگو نمیدونی حرف که حرف میاره.....

                                                        ..... 

 

 

ادامه نوشته

حافظ

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس 

که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس

                                         ......

در نمازم خم ابروی تو به یاد آمد   

  حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمع صبرودل و هوش مدار   

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

                                                   .....

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می جستم 

رخت میدیدم و جامی هلالی باز میخوردم 

کشیدم در برت ناگاه و شد درتاب گیسویت 

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم 

باباطاهر

غم عشقت بیابون پرورم کرد            هوای بخت تو بی بال و پرم کرد

به مو گفتی صبوری کن صبوری        صبوری طرفه خاکی برسرم کرد

                                                .....

بدل نقش خیالت درشب تار             خیال خط و خالت درشب تار

مژده گردم به گرد دیده برچین          که تا دینم جمالت در شب تار

                                               .....

بولله که جانانم تویی تو                  به سلطان عرب جانم تویی تو

نمیدونم که چونم که چندم              همیدونم که درمانم تویی تو

                                               .....

 

 

ادامه نوشته

انتظار

یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم

یک نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم

خالی ی سفرمون و پر از شقایق میکنه

واسه موج های سیاه دست هارو قایق میکنه

مثل یک معجزه اسمش تو کتاب ها اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

 

 

شهیار قنبری