نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم ۵۰۰۰۰ تومان
یه ۱۰ هزار تومنی داد!
سه تا پنج هزار تومنی داد!
پنج تا دو هزار تومنی داد! پونزده تا هزاری!
یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت، نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!
طفلی خودشو کشت ۵۰ تومن منو جور کرد!

بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!

- دوغ قبول!
شیر کاکائو قبول!
آبمیوه پاکتی قبول!
اصلا نوشابه هم قبول!
آب معدنی رو دیگه برا چی تکون میدی؟
همش همونه!

جدیدترین شعر سهراب سپهری

جدیدترین شعر سهراب سپهری(2011)
 اهل دانشگاهم ...
رشته‌ام علافی‌ست ...
جیب‌هایم خالی‌ست
پدری دارم حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله‌ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم‌ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
و به آن‌ها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم

هر که سوادش کمتر درآمدش بیشتر !

اثبات علمی......
هر که سوادش کمتر درآمدش بیشتر !

از قدیم گفته اند وقت طلاست، به عبارت دیگر          : زمان = پول :       معادله 1


همین  طور گفته اند توانا بود هرکه دانا بود، یعنی       : توان = علم       : معادله 2


می دانید که:
زمان / کار = توان
معادله 3



با جای گذاری معادله  1 و 2 در معادله سوم به این معادله می رسیم:
پول / کار = علم


که می توانیم آن را به این صورت بازنویسی کنیم:
علم/ کار = پول


بنابراین
:
Lim    (پول) = ∞
0→ علم


یعنی هرچه علم و سوادت کم تر باشد درآمدت بیشتر است، و این هیچ ربطی به مقدار کار انجام شده ندارد !


به عبارت دیگر: وقتی علمت به سمت صفر میل کند، پولت به بی نهایت خواهد رسید

اتاق سکوت

ایسنا - اگرچه سکوت همیشه با ارزش تصور شده اما اتاقی در آمریکا وجود دارد که به دلیل سکوت بسیار بالای آن تنها برای زمان کوتاهی قابل تحمل است...




 


http://newportal.pidec.com/PIDECNews/News/temp.aspx?ImageId=0d45403f-f999-4d22-a69d-45d744cc5454
طولانی‌ترین زمانی که انسان می‌تواند در «اتاق بدون پژواک» کتابخانه اورفیلد در جنوب مینیاپولیس دوام بیاورد، تنها 45 دقیقه است.
این اتاق تا 99.99 درصد جاذب صدا بوده و رکورد گینس را برای ساکت‌ترین مکان جهان در اختیار دارد؛ اما اقامت طولانی در آن در برخی موارد فرد را دچار اوهام می‌کند. این اتاق خاصیت فوق سکوت خود را از طریق مثلثهای صوتی پشم شیشه، دیوارهای دو طرفه عایق‌دار فلزی و سیمان بدست آورده است.
به گفته سازندگان، در زمان حضور در این اتاق بدون پژواک، به قدری سکوت وجود دارد که گوش‌ها با آن سازگار شده و می‌توان صداهایی مانند ضربان قلب و حتی شش‌ها و معده را شنید.
جهت‌یابی در این اتاق تاریک ناممکن بوده، از این رو باید در آن روی یک صندلی نشست.
این اتاق توسط شرکت‌های بسیاری در آمریکا مانند ناسا کاربرد داشته که از آن برای آزمایش فضانوردان استفاده می‌کنند. در این آزمایشات فرد درون محفظه پر از آب معلق مانده تا مدت زمان سلامت ذهنی آنها قبل از دچار توهم و خیال شدن سنجیده شود.
همچنین سازندگان محصولات برای سنجش صدای محصولات خود و همچنین تعیین کیفیت صوتی از این اتاق بهره می‌برند.
برای مثال شرکت موتورسازی هارلی دیویدسون از این اتاق برای کم صدا کردن موتورهای خود استفاه می‌کند.

خاطره ای از آیت الله علامه برقعی قمی

آیت الله علامه برقعی قمی در خاطرات خود می نویسد در خاطرم هست که روزی به قصد عیادت از بیماری در صف اتوبوس منتظر بودم که ناگهان یک ماشین شخصی جلوی من توقف کرد و سرنشین آن مرا به اسم صدا زد وگفت :آقای برقعی بفرمایید بالا، نگاه کردم دیدم واعظ معروف آقای فلسفی است، سوار شدم، پس از سلام و احوالپرسی، ایشان گفت: آقای برقعی کجایید چه می‌کنید؟ خبری از شما نیست؟ گفتم: جناب فلسفی به سبب عقایدم تقریبا خانه نشین شده ام و اگر می دانستید که عقایدم چیست، شاید مرا سوار نمی کردید، گفت مگر شما چه می گویید؟ گفتم: من می گویم روضه خوانی حرام است، کمک به روضه خوانی حرام است پول دادن برای آن حرام است، گفت: چرا؟ گفتم چون روضه خوان‌ها آنچه را که می گویند اکثرا ضد قرآن است و در واقع با پیامبر و ائمه دشمنی می کنند. آقای فلسفی گفت: حتی من! و پرسید: آیا منبرهم حرام است؟ گفتم: آری حرام است، گفت: چرا؟ برای تفهیم مطلب به او، گفتم آقای فلسفی یادتان هست در دهه عاشورا دربازار به منبر رفته بودی؟ گفت: آری، گفتم من یکی از همان روزها که ازبازار رد می شدم صدای شما را شناختم و ایستادم که سخنان شما را بشنوم وشنیدم که می گفتی امام در شکم مادرش همه چیز را می داند، گفت: بله، این موضوع در روایات ما ذکر شده (مقصود فلسفی روایاتی بود که دلالت دارد برعلم امام قبل از تولد، از جمله روایاتی که می گویند امام در شکم مادر ازطریق ستونهای نور که در مقابل اوست همه چیز را می بیند!).گفتم ولی این مطلب اولا ضد قرآن است که می فرماید: «والله أخرجکم من بطون أمهاتکم لاتعلمون شیئا = خداوند شما را در حالی که هیچ چیز نمی دانستید، از شکم مادرانتان خارج ساخت»[15] ثانیا شما در آخرهمان منبر گریز به صحرای کربلا زدی و گفتی هنگامی که امام حسین (ع) به طرف کوفه می آمد، حر جلوی او را گرفت و مانع شد که امام به کوفه برسد، امام ناگزیر راه دیگری را در پیش گرفت و «حر» نیز آنها را دنبال می کرد تا اینکه به جایی رسیدند که اسب امام (ع) قدم از قدم برنداشت و هر چه امام رکاب زد و کوشید و نهیب زد و هی کرد، مرکبش حرکت نکرد، امام ماند متحیر که چرا اسب حرکتی نمی کند، در آنجا عربی را یافت امام او را صدا زد و از او پرسید: نام این زمین چیست؟ عرب جواب داد غاضریه (قاذریه)، امام حسین(ع) سؤال کرد: دیگر چه اسمی دارد؟ عرب گفت: شاطیءالفرات، امام پرسید: دیگر چه اسمی دارد؟ گفت: نینوا، امام پرسید: دیگر چه اسمی دارد؟ گفت: کربلا، امام حسین(ع) فرمود: هان، من از جدم شنیده بودم که می فرمود خوابگاه شما کربلاست. سپس به فلسفی گفتم: آقای فلسفی این امامی که شما در ابتدای منبر می گفتی در شکم مادر همه چیز را می داند و قرآن می خواند، چطور به اینجا که رسید اول اسبش فهمید و آن سرزمین را شناخت و بعدا امام (ع)، تازه آنهم پس از پرسیدن از یک نفر عرب بیابانی، محل را شناخت؟! جناب فلسفی این چه امامی است که شما ساخته اید که نعوذ بالله اسبش پیش از او مطلع می شود؟! آیا این است حب ائمه؟ آیا اینست معارف اسلام؟ چرا در مورد روایات بیشتر دقت و تأمل نمی کنید؟