نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

نیلوفر آبی(مطالب خواندنی )

عکس و کلیب ومطالب جالب

برتولت برشت

دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای " کی" پرسید:
اگر کوسه ها آدم بودند، با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟
 آقای کی گفت : البته ! اگر کوسه ها آدم بودند،
 توی دریا برای ماهیها جعبه های محکمی میساختند،
 همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند،
 مواظب بودند که همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند.
 برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد،
 گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند،
 چون که گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !
 برای ماهی ها مدرسه میساختند
 وبه آنها یاد میدادند
 که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند
 درس اصلی ماهیها اخلاق بود
 به آنها می قبولاندند
 که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است
 که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند
 به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند
 و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند
 آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میآیید
 اگر کوسه ها ادم بودند،
 در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
 از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند،
 ته دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان 
 شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند.
 همراه نمایش، آهنگهای مسحور کننده یی هم مینواختند که بی اختیار
 ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند. .

  در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت
  که به ماهیها می آموخت
  "زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"
برتولت برشت

جشن طلاق


جشن طلاق؛ بدعت نوکیسه‌ها
از این به بعد ما دیگه با هم زندگی نمی کنیم و کاملاً توافقی از هم جدا شدیم از حضور تک تک شما در جشن طلاقمون ممنونیم


صدای شیعه: «دعوتید به صرف عشق» عبارتی آشنا که بارها آن را در دعوتنامه‌های جشن عروسی مرور کرده اید، این بار هم دعوتید اما نه به صرف عشق، به صرف جدایی! 

تلفن زنگ می خورد. از طرف یکی از زوج های جوان فامیل، دعوت به مهمانی در تالار پر طمطراق پایتخت می شوی. با خوشحالی از علت برپایی این سور به ظاهر، پر رنگ و لعاب می پرسی که جوابت را به طاق بالای سرت، حواله می کنند که «سورپرایزه! تشریف بیاورید متوجه می شوید.»

شب موعود از راه می رسد. لباس های پلوخوری ات را به تن می کنی و شاد و سرخوش، راه شمال شهر را پیش می گیری تا به مقصد برسی. همه هستند از بزرگان فامیل گرفته تا دوست و آشنای زوج جوان. حس فضولی ات بیشتر گل می کند و این در و آن در می زنی تا یکی بگوید اینجا چه خبر است.

شام را که می خوری، عروس و داماد میزبان که تازه 2 سال از زندگی شان گذشته،میکروفون به دست می آیند، همه گوشهایشان، تیز می شود و چشمهایشان از حدقه بیرون می زند. انتظارها به سر می آید و آنها با افتخار می گویند: «از این به بعد ما دیگه با هم زندگی نمی کنیم و کاملاً توافقی از هم جدا شدیم از حضور تک تک شما در جشن طلاقمون ممنونیم.»

هاج و واج می مانی که این دیگر چه مدلی است و الآن باید بخندی یا گریه کنی.

برپایی جشن برای منفورترین حلال خدا؟!

از طلاق مرد و زنی که با هم ازدواج کرده اند در دین اسلام به عنوان «منفورترین حلال» یاد می شود و بارها در آیات و روایات تأکید شده است که از این واقعه، عرش الهی می‌لرزد. اما چه اتفاقی در جامعه رخ داده است که عده ای برای انجام طلاق، جشن به پا می کنند؟

البته ناگفته نماند که قطعاً این نوع از جشن در بین قشری از جامعه که برای برپایی جشن ازدواج هم دست به دامان وام و قسط های طولانی مدت می شوند جایگاهی ندارد.

جشن طلاق؛ ظهور رسم 100 درصد انحرافی

علت بروز چنین بدعت هایی در جامعه را مجید ابهری؛ پژوهشگر آسیب های اجتماعی این گونه تشریح می کند که «بعضی اوقات شاهد ظهور برخی مراسم در جامعه هستیم که واقعاً باعث تأسف است. زوجین پس از طلاق رسمی جشنی را مثل جشن عروسی برگزار می کنند که همراه با شام و موزیک و امثال اینهاست.»

وی ادامه می دهد: «البته بر اساس تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده ام در هیچ جای دنیا مراسم جشن طلاق وجود ندارد و این یک بدعتی است که در جامعه ما در حال رخ دادن است و اگر جلوی آن گرفته نشود تبدیل به یک مد و رسم می شود.»

این رفتارشناس از مسئولان و رسانه ها تقاضا می کند که به اطلاع رسانی و بیان ابعاد زشت این بدعت بپردازند و اجازه ندهند یک رسم غلط و 100 درصد انحرافی در جامعه جا باز کند.

فطرت انسان سالم از جدایی ناراحت می شود نه خوشحال

«جدایی دو انسان، شکست عاطفی و ویرانی کاشانه انسان ها طبق فطرت انسانی نیاز به غم و همدردی دارد نه جشن و پایکوبی» این بخشی از اظهارنظر مجید ابهری؛ دکترای علوم رفتاری است که وی تأکید می کند: «انسان سالم از جدایی ناراحت می شود نه خوشحال.»

علی احمد پناهی؛ دکترای اخلاق و تربیت نیز در این باره به خبرنگار فارس می گوید: «این اتفاقات در بین خانواده های اعیانی و اشرافی جامعه رخ می دهد که کلاً جهان بینی و نگاهشان به زندگی مادی است و به دنبال لذت جویی های آنی هستند.»

وی ادامه می دهد: «در بین این خانواده ها قبح طلاق ریخته و ازدواج را مثل یک داد و ستد می بینند، مثل ماشینی که یک روز می خرند و روز بعد آن را می فروشند.»

جشن طلاق برای آغاز زندگی دوباره!

توجیه جوانانی که برای طلاق، جشن می گیرند یا به ظاهر شادی می کنند و در بین نزدیکان، شیرینی پخش می کنند هم قابل تأمل است.

یکی از همین خانم های جوان در این باره می گوید: «اگر روز طلاقم شاد بودم و به فامیل، شام دادم برای این بود که زمانه عوض شده و قرار نیست اگر طلاق گرفتم تا آخر عمرم تنها بمانم. من برای تمام شدن زندگی قبلی و آغاز زندگی جدیدم جشن گرفتم.»

افسردگی شدید؛ عامل شادی های کاذب عجیب

علی احمد پناهی؛روانشناس بالینی و دکترای اخلاق و تربیت درباره توجیه این افراد برای این شادی های پس از طلاق تأکید می کند که «اگر این افراد حاضر شوند پس از طلاق، تست افسردگی از آنها گرفته شود اکثر آنها افسردگی شدید دارند.»

وی می گوید: «آنها برای اینکه می خواهند نهیب و طعنه وجدانشان را آرام کنند دست به این شادی های تصنعی و کاذب می زنند.»

به گفته مجید ابهری؛ دکترای رفتار شناسی در یک پژوهش ساده می توان به این موضوع دست یافت که عموم این افراد، افراد نوکیسه و تازه به دوران رسیده هستند که به هر وسیله ای تلاش می کنند تا خود را با دیگران متفاوت نشان دهند و آنها 100 درصد با ناهنجاری های روانی دست و پنجه نرم می کنند.

طلاق های عجیب پیامد ازدواج های غریب

پناهی؛ دکترای اخلاق و تربیت معتقد است که« کسانی که برای طلاقشان جشن می گیرند ازدواج های عجیب و غریبی هم داشته اند و اکثراً ادعای روشنفکری می کنند.»

وی می گوید: «نگاه این افراد به ازدواج نگاهی حیوانی و غیر مقدس است و اگر بررسی شود ازدواجشان هم با ارتباطات، مهریه ها و جشن های نامتعارفی شکل گرفته است.»

زنگ خطر

در شرایط کنونی که آمارها حکایت از رشد طلاق در جامعه دارند و طبق آخرین آمارهای منتشرشده توسط سازمان ثبت احوال کشور تنها در 3 ماه نخست امسال 347 هزار و 59 نفر به زندگی مشترک خود پایان داده اند و آمار طلاق در سال گذشته به رشد 7 درصد رسیده است، انتظار می رود مسئولان علاوه بر چاره جویی برای معضلات پیامد طلاق در جامعه، فکر و تدبیری هم برای بدعت های بیماری که در این زمینه در جامعه، در حال شکل گیری است و قابلیت مسری شدن هم دارند، داشته باشند.

آیا شما هم نیمکت...دارید؟

آیا شما هم نیمکت...دارید؟
 
روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی راکنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
 
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
 
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!
 
فلسفه ی عمل تمام شده ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد!
 
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،خانواده و جامعه مشاهده میکنید؟