مردی دسته گلی روی قبر مادر عزیز مرحومش گذاشت و داشت به سمت ماشینش
برمیگشت که توجهش به مردی جلب شد که بالای سر قبری زانو زده بود.بنظر
میرسید مرد با سوز و گداز فراوانی جمله ای را تکرار میکرد،”چرا باید از
دست میرفتی؟” ، ” چرا باید از دست میرفتی؟”
مرد اولی به سمتش رفت وگفت: امیدوارم مزاحم سوگواریتان نشده باشم اما در
این حد اظهار عجز و ناراحتی را تا بحال ندیده ام ، برای چه کسی
اینطورعمیق ابراز ناراحتی میکنید؟ فرزند؟والدین؟
مرد سوگوار چند لحظه ای طول کشید تا خودش را جمع و جور کند سپس پاسخ
داد:”شوهر اول همسرم ! ”
سلام
هنوز بقیه رو نخوندم ولی هم غمگین هم قشنگ بودش
من ریاضی میخونم اما دوباره امسال کنکور دادم
وای توروخدا برام دعا کن تا رتبم اونیکه میخوام بشه...
راسی تو چه خبر؟حالا تو از خودت بگو تا ببینیم تواین مدت در چه حالی بودی؟؟